سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چنارستان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
آخرین تغییرات




    چرتیک شماره ی ۴ (چاپ دی ماه ۸۷) به بخش دانلود ها اضافه شد
درباره وبلاگ


کمک مالی

    موسسه چنارستان یک نهاد غیر دولتی است که از هیچ سازمانی حمایت مالی نمی شود و در واقع به صورت خیریه اداره می شود. از این رو یک شماره حساب جهت دریافت کمک های مردمی شما مردم خیر به موسسه برای انجام بهتر فعالیت های چنارستان اختصاص داده شد. شماره حساب ۰۳۰۸۳۴۴۳۴۱۰۰۵ به نام موسسه ی فرهنگی اجتماعی چنارستان قابل واریز در تمام شعبه های بانک ملی ایران

    

« سُماق که چووَ هر چی بچووَ »
بی ارزشی چیزی باعث می شود که هر کس هر طور خواست با آن رفتار کند همانطور که سماق که از خشکبار است و ارزش کمتری نسبت به مواد دیگر دارد قیمت مشخصی ندارد.
« درِّ م و دوزِم تا بیاموزِم »
تلاش و تمرین بسیار ، نتیج هی مثبت خواهد داشت . همانطور که برای آموختن خیاطی پاره کردن و دوختن بسیار لازم است.
« شواری که شون با اَ سرَ ایواره ش دویاره »
یعنی شبی که شوم باشد شوم بودنش از عصر آن پیداست .  معادل « سالی که نکوست از بهارش پیداست ».




موضوع مطلب : ضرب المثل ها

          
پنج شنبه 87 اسفند 1 :: 6:49 عصر

 

نخستین نمایشگاه و فروشگاه کتاب چنار از 12 تا 17 بهمن ماه در چنار شیخ برگزار شد. در این نمایشگاه که توسط اعضای موسسه ی چنارستان و با همکاری اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی اسدآباد ، پژوهش سرای دانش آموزی اسدآباد و دهیاری و شورای اسلامی چنار برگزار شد حدود 200 عنوان  ( حدود 1000 جلد) کتاب عرضه شد. مدارس ابتدایی ، راهنمایی  و دبیرستان های چنار به دعوت مؤسسه از نمایشگاه دیدن کردند. برنامه ی تقدیر از دانش آموزان و اهدای کتاب به آنها نیز توسط موسسه در دبیرستان پسرانه برگزار شد. در پایان نیز موسسه ی فرهنگی اجتماعی چنارستان حدود پنجاه جلد کتاب به مدارس راهنمایی دخترانه و پسرانه و دبیرستان های پسرانه و دخترانه ی چنار اهدا کرد. 

همزمان با نمایشگاه کتاب چند اثر هنری ازهنرمندان چنار نیز به نمایش درآمد که شامل آثار نقاشی روی بوم با رنگ روغن از مجتبی بهروزی و ندا مرسلی و و چند  ماکت کلبه ی زیبا از از خانم شیخ محمدی و آقای بهروز طاهری بود.    




موضوع مطلب : گزارش برنامه

          
شنبه 87 بهمن 26 :: 10:45 صبح

عشق تو جِیَرِمَ کوکو مُکُنه                    نصمِ شُو هِنی مِنه غُشغو مکنه

دیَه هَی پِل مُخورم ای شان او شان             شی کُنم دیه مَیَه  اَفتو مکنه

                                                                                شاعر :  مجتبی بهروزی

عشق تو جگرم را کبود کبود می کند و باز نصف شب مرا بی خواب می کند

همه اش به این شانه و آن شانه غلط می خورم (از بی خوابی). چه کنم چرا دیگر امشب آفتاب نمی زند؟

 

 با تشکر از آقای بهروزی که همیشه برای ما ز شعرهاشون می فرستند

 




موضوع مطلب : آثار شعرا و نویسندگان, شعر چناری

          
جمعه 87 دی 13 :: 2:19 عصر

                                                مصاحبه با مهندس نادر مهری                    

                                           

   آقای مهندس نادر مهری، خیلی خوشحالیم که با شما آشنا شدیم .خیلی هم ممنونیم که با ما همکاری می کنید. امید ما در مؤسّسه وجود بزرگانی مثل شماست. 

1 .لطفا خودتان را کامل معرفی کنید.

قبل از هر چیز باید از این فکر بکر و زیبای شما در راه اندازی مؤسّسه­ی مذکور تشکّر و قدردانی کنم و از اینکه بنده­ی حقیر را قابل دانسته اید سپاس­گذاری نمایم. جنابعالی واژه­ی بزرگان را به کار برده اید که من اصلا خودم را در این وادی نمی بینم، شما ذره پروری نموده و بنده را بیش از چیزی که هستم معرفی نموده اید که باز هم به خاطر ابراز لطف و محبّت شما متشکرم و امیدوارم روز به روز شاهد تعالی و پیشرفت آن مؤسّسه باشیم. همچنین یادآور می­شوم که من خود را انسان موفقی نمی دانم  و  یک کارشناس معمولی مثل بقیه­ دوستان می باشم لذا به دلیل اینکه محبّت های شما را بی پاسخ نگذاشته باشم با کمال ادب و احترام به سؤالات شما پاسخ می دهم.

من در سال 1352 در یک خانواده­ی معمولی در چنار متولد شدم و تحصیلات ابتدائی را در دبستان رودکی و سال اول راهنمائی را هم در مدرسه شهید فضلعلی روستا سپری کردم. اما از سال دوم راهنمائی به علت مشکلات و درگیری های قومی که پیش آمد (یاد آوری آن روز ها واقعاً دل هر انسانی را به درد می­آورد) مجبور به ادامه­ی تحصیل در شهرستان اسدآباد شدم. سال دوم و سوم راهنمائی را در مدرسه شهید باهنر اسدآباد با معدل ممتاز پشت سر گذاشتم. دوران متوسطه را هم با موفقیت در رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان سید جمال الدین اسدآبادی گذراندم و در کنکور سراسری سال 1372 شرکت کردم.  از آنجا که به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور بودم از همان دوران کودکی تا پایان دبیرستان همراه با تحصیل کار کنم نتوانستم در رشته دلخواه خود (مهندسی برق) موفق شوم و در رشته انرژی هسته ای به بورسیه سازمان انرژی در آمدم و پس از اتمام این دوره در نیروگاه اتمی بوشهر به عنوان کارشناس انرژی اتمی مشغول به کار شدم و سپس  در سال 1380 به علت علاقه ای که به رشته برق داشتم در رشته مهندسی برق- مخابرات در دانشگاه بوشهر ادامه تحصیل دادم و با موفقیت دوره مزبور را نیز پشت سر نهادم.

2. تا کی چنار بودید؟ خانه­ی شما کجای چنار بود؟

تا سال 1372 در چنار بودم و منزل ما در محله کد خداوند، قلعه بالا قرار دارد.

 3. از تحصیلات و کارهاتون صحبت کنید.

من به مدت 9 سال در نیروگاه اتمی بوشهر در معاونت فنی و مهندسی مشغول خدمت بودم  و تا مرحله پیش راه اندازی (Precommissining) در نیروگاه حضور داشتم. اواخر سال 1385 به اصرار خانواده به تهران آمدم و در حال حاضر در یک شرکت معتبر در زمینه­ی طراحی نیروگاه های اتمی به عنوان سرپرست بخش برق و مخابرات مشغول فعالیت هستم. به دلیل رعایت موارد حفاظتی از پرداختن به جزئیات پروژه و کارم معذورم که از این بابت از شما عذر خواهی می کنم.

4.  از چنار بگویید!

همانطوری که مستحضرید چنار بزرگترین روستای شهرستان اسدآباد است با مردمانی فهیم و با شعور که از دیر باز به میهمان نوازی و غریب پرستی شهرت داشته اند. اما به علل مختلف از جمله اختلافات قومی و عدم آگاهی نسبت به حقوق و مطالبات اجتماعی و فردی خود، این روستا هرگز در حد و اندازه­ی این مردم خوب، پیشرفت نکرده است که امید است با وجود جوانان شایسته  و با انرژی ای چون شما این مهم به تدریج مرتفع گردد.

5. خاطره ای از چنار دارید که برای ما تعریف کنید؟

 در دبستان که بودم معلّمان برای اینکه بچه ها را وادار به درس خواندن بکنند تنبیه بدنی می­کردند در یک روز سرد زمستانی معلّم سال چهارم ما در زنگ جغرافیا گفت که سه سوال می پرسد اگر کسی دو سوال را نتواند پاسخ دهد باید توی حیاط مدرسه برود و دستهاش  به مدت بیست دقیقه زیر برف بگذارد و بعد ده ضربه شلاق را تحمّل کند.  هیچ وقت یادم نمی ره تمام بچّه های کلاس بجز دو نفر (من ویکی از بچه ها) در آن روز تنبیه شدند.

6. حرف آخر؟

در پایان به عنوان یک برادر کوچکتر یادآوری می­کنم که در این راه ممکن است با ناملایمات و حرفهای دلسرد کننده روبرو شوید که باعث شود در ادامه راه خود تردید کنید اما می دانید که انجام کارهای بزرگ مثل کار فرهنگی هزینه های زیادی دارد که باید پرداخت. این مؤسّسه به عنوان یک پایگاه اجتماعی می­تواند مثل پلی بین مردم و نهادهای  دولتی و غیر دولتی عمل کند  و مشکلات و درد دلهای مردم را به گوش مسئولین برساند. شوراهای اسلامی شهر و روستا به عنوان تبلور دخالت مردم در سرنوشت خود در این زمینه می تواند یاری گر شما باشد. تا آنجا که من اطلاع دارم حتّی شهرستان اسدآباد هم هنوز فاقد یک نشریه­ی محلی می باشد که این کار شما به عنوان برگ زرینی است بر تاریخ کهن دیارمان.  به امید روزی که شاهد روستائی سبز و آباد باشیم .بدانید که رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین قطرات  در زیر باران ایستاده باشند. در پایان چند بیت شعر ذیل را (از استاد مشیری) تقدیم می­کنم به شما و تمام آنان که معنای شگرف عشق، تواضع، فروتنی، وطن دوستی و آرمان خواهی را به من آموختند : « حالیا معجزه باران را باور کن / و سخاوت را در چشم چمن زار ببین/ و محبّت را در روح نسیم/که در این کوچه­ی تنگ/ با همین دست تهی/روز میلاد اقاقی را جشن می­گیرید »

 




موضوع مطلب : بزرگان چنار

          
سه شنبه 87 دی 3 :: 7:19 عصر

 

شور عشق

 

تو کجایی که به دور از تو به جان افتاده است

غم که از روز ازل با دل من همزاد است

لحظه­ هایی که به دور از تو به خاطر دارم

سال­هایی است که سر تا به قدم بر باد است

هر که روزی نظری دید تو را گفت چنین

کاین چه حوری ست که در قالب آدم زاد است

چشم لیلای تو تیری به دل مجنون زد

لب شیرین تو درمان دل فرهاد است

ای منیژه تو برو یار مرا بیژن دید

پس مپندار که یک لحظه تو را در یاد است

اگر عاشق شد­ه­ای هیچ شکایت تو مکن

که سزای دل عشاق غم و بیداد است

پدرم گفت :  پسر جان دل عاشق کوهی است 

که به طوفان بلا تکیه به کاهی داد است

هر که را تجربت عشق دهد تعلیمش

دل چو ویرانه ولی خانه ی بخت آباد است

چه شد امشب که خدایا! ز طربخانه ی عشق

این­چنین بخت خوشی وقت مرا در داد است

 

جمهور سمیعی

  

 




موضوع مطلب : آثار شعرا و نویسندگان, شعر چناری

          
دوشنبه 87 آذر 25 :: 2:7 عصر

 

 

دره دوان

   

 این تصویر مربوط به «دره دُوان» چنار است. در زبان چناری اصطلاح « قیر دره دوان » کنایه از سیاهی است. گفته می شود دُوان در اصل دودان بوده است و در این دره آتشکده یا محلی شبیه عبادتگاه زرتشتیان وجود داشته است که کلمه­ی قیر(باقی­مانده­ی آتش) در کنایه­ی بالا هم این نظر را تأیید می کند (نشان دهنده ی قدمتی حداقل دوهزار سال!!)

 سعی می کنیم پیرامون درستی این مطلب تحقیق کنیم و اطلاعات جامع  و مستند­تری را ارائه دهیم.  

 




موضوع مطلب : نگارستان

          
پنج شنبه 87 آبان 30 :: 10:28 صبح

استاد سید رضا ابوالقاسمی ؛ کارشناس ادبیات فارسی و کارشناس ارشد ادبیات عربی ؛ نویسنده ی کتاب« آدراپانا در گذشت زمان »؛ پژوهشگر در زمینه ی تاریخ اسدآّباد و معلم سابق چنار، لطف کرده اند و  نامه ای برای  چرتیک (گاه نامه ی مردم چنار که توسط موسسه چاپ و در چنار توزیع می شود) پس از توزیع شماره سوم چرتیک نوشته اند که متن کامل آن را می آوریم :

 

                                                             « بسمه تعالی شأنه

از سید رضا ابوالقاسمی - دبیر بازنشسته اسدآباد -  به سردبیر محترم چرتیک و اعضای شریف آن

                           این زمان جان  دامنم برتافته است          بوی پیراهان یوسف یافته است

نوشته ای در دو برگ به وسیله ی دوستی به نام افشین هدایتی به دستم رسید که محتوای آن در باره ی چنارستان و آداب و رسوم و رسم عروسی در آن روستا خبر می داد و یک صفحه هم درددل و بث الشکوای جوانان عزیز و حساس و رنجیده از بی اهمیتی مردم که خراب شدن چشمه ای قدیمی و تاریخی به نام چشمه اسد که سال ها عطش آنها را می زدوده و با آمدن لوله کشی مردمان قدرنشناس حق آن را ادا نکرده و اجازه داده اند دست زمانه با تیشه ی مخرب خود آن چشمه را خراب کند و به بوته ی فراموشی بکشاند و نام آن را چرتیک نهاده اند که چه نام پر محتوا و اسم با مسمایی است چرتیک که در اسدآباد به آن  «چِرتِنگ»  و نام ادبی آن تلنگر است. عملی که هشیار کننده و بیدارگر می باشد و با برخورد به افرادی که به خواب غفلت فرورفته و در عالم بی خبری اگر دنیا را آب ببرد آن ها را خواب می برد ، هشیاری و بیداری می دهد. تلنگر یا چرتیک عامل بیداری ، هشیاری ، زایل کننده ی خواب غفلت و جمود ، باعث تحرک و تشویق و محو کننده ی سستی ها و بی تفاوتی ها. چرتیک وجدان خواب آلود و بی احساس و غیر مسئول را بیدار می کند و مسئولیت پذیر می نماید.  اصلا وجدان ساز و مسئولیت آور است. چرتیک، دیو «به من چه بابا ولش کن » ، «کلاه خودت رو محکم نگه دار » ، « مگر من و تو مسئول مردمیم » ، « از دست ما چه بر می آید؟ » ، « ما سر پیازیم یا ته پیاز؟ »، « دیگی که برای من نجوشد سر سگ در آن بگذار ، « به من چه دخلی دارد؟ » ،  « به من و تو چه می رسد »  و صد ها جملات مخرب ذهن که باعث بی تفاوتی افراد جامعه در برابر مسئولیت اجتماعی ابراز می کنند محو و نابود می کند و همت و تلاش و سعی و کوشش را در جامعه رواج داده از خمود و سستی و بی تفاوتی می کاهد و روحیه ی تشریک مساعی و  این  که آسایش و سرنوشت فرد به آسایش و رفاه جمع بستگی دارد را در همه زنده و احیا می کند و چرتیک به همه می فهماند که دست خدا با جماعت است ( یدالله مع الجماعة ) و تا حرکتی از تو ای انسان بروز داده نشود برکتی از سوی خدا نمی بینی. چرتیک خونی است سالم و تازه که وارد رگ های مریض جامعه می شود و دردها و امراض اجتماعی را می کشد و از بین می برد. با چرتیک است که خواب جهل از چشمان نادان ها می پرد و به خیل دانایان افزوده می شود. خلاصه  چرتیک بیداری است و هشیاری و ضد سستی و  بی تتفاوتی و خمود و...

در جای دیگر نوشته شده وقتی برای مجوز و موارد قانونی این گاهنامه به ادارات مربوطه رفتیم و تقاضای خود را متذکر شدیم مایه ی تعجب کارمندان شد. یکی گفت : « چنار را به این کارها چه؟ »  دیگری گفت: «مگر اصفهان است؟» خلاصه منفی بافی ها و چوب لای چرخ کار نهادن ها شروع شد که در این زمینه باید بگویم: فرزند عزیزم این اعمال یکی از آفات بزرگ اجتماعی ماست که فکر می کنیم همه چیز باید مال محیط های بزرگ باشد در حالی که اگر اندکی دقت شود یا کتاب حماسه ی کویر استاد باستانی پاریزی را بخوانیم میبینیم محیط های بزرگ چیزی از خود نداشته اند جز ... و اگر عالمی فقیهی عارفی دانشمندی ریاضیدانی مخترعی مکتشفی در آن پیدا شده است مال همین چنارها و روستاهایی است که به نظر آنها ارزش ندارند. اینها تلنگر منفی است که نباید باعث دلسردی شود. همان است که قدم اول را برداری راه پیدا می شود. اگر آماری از دانشمندان کشور ما گرفته شود به خوبی خواهید دید نود و نه درصد آنها اهل روستاها و شهرهای بسیار کوچک بوده و هستند. یک درصد هم شاید کم تر مربوط به شهرهای بزرگند. ( برای اثبات به کتاب گفته شده مراجعه شود )

به هر حال « شرح مجموعه ی گل مرغ سحر داند و بس » ؛ بنده ی حقیر که در سال 41-1340  در چنارستان سبز شما معلم بودم و اندکی با آداب و رسوم اهالی آن جا آشنا شدم.  شما مردم چنار را خوب می شناسم  و به جرأت می گویم قدر و ارزش شما بیشتر از این­هاست که برای تعجب و حتی مسخره کردن افرادی که عینک سیاه در چشم خود نهاده اند برنجید. خداوند متعال می فرماید:« من جاهد فینا  لنهدینهم سبلنا » کسی  که در راه ما بکوشد راه های خود را به آنها نشان می دهیم. مگر خدا جای مخصوص  و راه مشخصی دارد؟ [شهید مطهری: راه خدا از میان مردم عبور می کند. «موسسه»] راه خدا همین مسائل است. یعنی قدم برداشتن برای زندگی خود و جامعه و دیگران. مگر پیامبر ما حب وطن را جزء ایمان نفرموده است؟ پس این کارها نوعی واجب کفایی یا واجب تخییری است. به راه خود ادامه دهید. خدا هم با دست نامرئی غیبی کمکتان می کند. دلسرد نباشید، گفته اند دست کار می کند و چشم می ترسد آری هر کاری در اول مشکلاتی دارد ولی « عقل چون با عقل دیگر یار شد/ راه پیدا گشت و جان بیدار شد»

کدام روستا یا شهری هست که ده خانواده در یک حیاط زندگی کنند و جز حق همسایگی هیچ قرابت سببی و نسبی نداشته باشند و حق همسایگی را چنان ادا کنند که در تمام عمر صدا را به روی همسایه بلند نکنند جز چنار بزرگ؟ بدون اغراق می گویم چنار شما بهترین و پاک ترین انسان ها را دارد. مردمانی سلیم النفس، بدون حیله و مکر و روباه صفتی و دغل بازی ، مردمانی پاک­سرشت و خوش­نیت هستند و شما بزرگانی در طول تاریخ داشته اید و روستای شما قدیم است »

 

 




موضوع مطلب :

          
دوشنبه 87 آبان 6 :: 12:31 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 19
  • بازدید دیروز: 14
  • کل بازدیدها: 214250
  •                                  
گپ
برنامه موسسه
            
font-family: Tahoma; font-size: 8ptdiv class=div35/pb:BlogLinks/pb:BlogLinks