سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چنارستان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
آخرین تغییرات




    چرتیک شماره ی ۴ (چاپ دی ماه ۸۷) به بخش دانلود ها اضافه شد
درباره وبلاگ


کمک مالی

    موسسه چنارستان یک نهاد غیر دولتی است که از هیچ سازمانی حمایت مالی نمی شود و در واقع به صورت خیریه اداره می شود. از این رو یک شماره حساب جهت دریافت کمک های مردمی شما مردم خیر به موسسه برای انجام بهتر فعالیت های چنارستان اختصاص داده شد. شماره حساب ۰۳۰۸۳۴۴۳۴۱۰۰۵ به نام موسسه ی فرهنگی اجتماعی چنارستان قابل واریز در تمام شعبه های بانک ملی ایران

    

 

کوزه­ هامان را برمی­ داشتیم و در پناه «چراغ­دستی» ­های هم ، پلّه­های  سنگی اش ر ا که وقتی بچّه بودم بارها شمرده بودم و حالا یادم نیست و مادرم هم وقتی بچّه بود بارها شمرده بود امّا او هم یادش نیست و مادربزرگ هم - پایین می­رفتیم. شبیه زمزمه­ی بلندی بود که از قلب تنگ زمین می­گذشت و برای شنیدنش باید می­رفتی آن پایین و سر به سینه­ی زمین  می­گذاشتی.

«چشمه اسد» نامش را  شاید از «اسد» گرفته باشد . مردی که اوّلین بار متوجّه وجود چشمه شده است. امّا حتّی پیرترین های روستا هم چیزی از اسد نمی­دانند و فقط نام او بر چشمه­اش جاریست و امروز آرام آرام نام او هم با  چشمه اش زیر آوار دفن می­شود!

تولّد چشمه شاید به هزاران سال قبل بازمی­گردد امّا حدود سیصد سال پیش  پلّه های سنگی­اش را ساختند تا به آب زلالش در قلب زمین برسند.

سال­هایی که آبش بیشتر بود حتّی تا یکی­دو پلّه­ی اول چشمه هم بالا می­آمد. در سال­های کم آبی «کوموش»هایی (کسانی که مسیر آب چشمه را پاک می­کردند) برای پاک کردن چشمه می­آمدند.  

 قدیمی­ترها می­گویند: وقتی کوموش­ها از دهانه­ی چشمه برای پاک کردن مسیر آب رفته بودند گفته­اند که سرچشمه­اش آبی است که در نزدیکی کوههای «طوله­کریم­خان» و «بایر» از بالای یک تخته سنگ خیلی بزرگ که در زیر زمین قرار دارد پایین می­ریزد. اهالی می­گویند شاید آن­جا چیزی شبیه یک دریا وجود دارد که چشمه اسد فقط آبی است که از آن سرریز می­شود.

چشمه اسد در مسیرش از محلّه­ی «شیخ» تا «کخاون» (کدخداوند) چند شاخه می­شد و توی چند حیاط جاری می­شد ؛ حیاط «دای داراب»             - خدابیامرز- ، «دای عبّاسعلی»، «دای غلامعباس» ، « دای محمّدعلی » ، حتّی حیاط «جهانشاه کلّاخانی» معروف به «قلعه­ی خان» و حیاط «دای موسی خان بَدِر» در محلّه­ی کخاون. امّا امروز همه­ی اینها - جز یکی دوتا از بین رفته­اند. و بالاخره آخرین و بزرگترین شاخه­ی  چشمه اسد در محلّه­ی کخاون تقریبا به سطح زمین رسیده و شده «چشمه دامان».

چند وقت پیش باخبر شدیم که چشمه اسد زیر آوار ماند! و راه ورود به آن بسته شد ( یا آن را بستند! ) و ما چه کردیم جز سکوت !؟  و باز قانون   ویران­کننده­ی « به ما چه بابا ولش کن! » . چشمه اسدی که زنده زنده زیر آوار دفنش کردیم فقط چند پلّه به زیر زمین و یک چشمه­ی معمولی نبود ؛ شاید راهی بود به چشمه­ای که نوید یک دریاست و شاید راهی به تاریخ فراموش­شده­ی چندهزار ساله­ی چنار؛ یادگار قرن ها فرونشاندن عطش ما و اجدادمان بود.

تا کوزه­هامان پر بود حقّ نان و نمک را نگه داشتیم و همین که کوزه ای برای پر کردن نداشتیم نمکدان شکستیم. اگر چه ما زنده به گورش کردیم همه­ی ما-  با سکوتمان، با فراموشی مان، دیروز حمام قدیمی را، امروز چشمه اسد و فردا ؟! امّا او هنوز در سینه­ی زمین مثل یک ترانه­ی غمگین آواز می­شود. او هنوز زیر آوار نفس می کشد اگر چه دیگر دست ما به زلف درازش نرسد و این «گناه بخت پریشان و دست کوته ماست»!         




موضوع مطلب : تاریخ چنار, نگارستان

          
جمعه 87 شهریور 29 :: 9:54 صبح

لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 86
  • بازدید دیروز: 28
  • کل بازدیدها: 215694
  •                                  
گپ
برنامه موسسه
            
font-family: Tahoma; font-size: 8ptdiv class=div35/pb:BlogLinks/pb:BlogLinks