نامش میرزا محمدعلی، اصلش از طایفه افشار اسدآباد و ولادتش در قریه چنار شیخ بود. در نوجوانی صدایی خوش داشت. به درس و مشق پرداخته و در ایام عاشورا شبیه خوانی می کرده. ایشان حدود بیست هزار بیت شعر که اغلب مسمط بودند سروده است که دیوان او را یکی از دوستانش به نام میرزا نادر بروجردی مفقود و گم کرده است.
مختلف مرآتی از یک جلوه ی ذاتیم ما گرچه در صورت چو عکس اندر به مرآتیم ما
ابیات زیر درباره طبع و سرشت او که الهام یافته از عالم غیب است و در آن به امام حسین (ع) گریز زده سروده شده است.
طبع من ای مرغ لاهوت آشیان در مکانی لیک باشی لامکان
سیر را از این مکان پرواز کن در فضای لامکان پر باز کن
وی در سال 1313 هجری قمری در کرمانشاه وفات یافته است.
پدر او یعنی میرزا صالح افشار نیز طبعی روان در سرودن شعر داشت و شعر زیبایی به زبان شیرین چناری برای پسر دیگرش که مردم را آزار و اذیت می کرد نوشته است:
کوکه مه کر در اود و واویم خوار کور بوای کر کنم کژانه فرار
یرقان درسمه کژا بورم نه اتو خو دارم نه حال و قرار
معنی: پسر، پدرم را درآورد و خوار شدم، ای پسر کور شوی کجا از دست تو فرار کنم
لحاف پاره ام را کجا ببرم؟ از دست تو نه خواب دارم نه حال و نه آرامش.
افشین هدایتی (برگرفته از کتاب: آدراپانا در گذشت زمان اثر سید رضا ابوالقاسمی)
موضوع مطلب :