هر جا و مشغول هر کاری که هستید یک لحظه دست نگه دارید لطفا! اینجا همون جاییه که ما باید باشیم؟!
به پایکوبی پر هیاهوی دانه های برف پشت پرده ها نگاه می کنم ... باد سردترین سرودهاش رو توی گوش پنجره ها فریاد می زنه ... و فردا آفتاب حیاط رو پر خواهد کرد... جای ما کجاست توی این سمفونی باشکوه ؟
هر روز توی خیابون های غریبه فکر چنار و عشق چنار با آفتاب در ما جون می گیره. به فرزندان چنار فکر می کنم که مثل نسیمی که عطر گل رو، با خودشون نام چنار رو به دورترین نقطه ها می برن و هر روز پیشم چشمام بچه های چنار رو می بینم که مثل کودکی ما توی آشغال های دره، پرسه زنان بزرگ میشن اما فکرشون اونقدر سبزه که گاهی آدم اونا رو با یه برگ سبز و شاد از یه درخت کهن اشتباه می گیره!
از کیلومترها مساحتی که این دنیای بزرگ رو می سازه چنار ما نقطه ی کوچیکیه که می تونه سرنوشت این سمفونی بزرگ رو تغییر بده ... در این نقطه سهم من و تو چقدره هم وطن؟!
پس اگه چنار هنوز آوازی خوشایند و شعری دلپذیر نشده، از ماست که حرف هاشیم! پس باید حرف به حرف شروع کنیم، نقطه به نقطه. تا روزی آواز دلپذیر چنار زمزمه ی همه بشه. فقط کافیه لحظه ای دست از کاشتن و شستن و نوشتن برداریم، نگاه کنیم که کجا ایستاده ایم و کجا می تونستیم بایستیم.
نقل می کنند که روزی ابو سعید ابوالخیر ، عارف بزرگ قرن پنجم، برای وعظ وارد مجلسی میشه. ازدحام زیاد بوده و جا کم. قبل از شروع مجلس فردی که وارد میشه و جایی برای نشستن پیدا نمی کنه فریاد می زنه :«خدا بیامرزد پدر و مادر کسی را که هر جا که هست برخیزد و یک قدم جلوتر بگذارد». ابوسعید که بر منبر نشسته بود می گه :«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته» و از منبر پایین میاد. از او می پرسن : چرا وعظ نکردی؟ پاسخ میده : «هر چه من امروز می خواستم بگویم این مرد در یک جمله گفت : خدا بیامرزد پدر و مادر کسی را که هر جا که هست برخیزد و یک قدم جلوتر بگذارد!»
طاهره محمودی (سرمقاله چرتیک 8 - دی ماه 88)
چند لحظه بیشتر به تحویل سال نمونده. سال نو مبارک!
موضوع مطلب :