تقديم به روح پاک افشين:
شاعر خستگي ما، به کجا رفتي تو؟ *** اي سکوتت همدم ما، پس کجا هستي تو؟
پرِ پرواز گشودي، روحت آزاد شده *** دل مـــا ويــران نـــمودي خــانه آبـاد شده
تا ابد در دل و ذهن همه مان مي ماني *** کمر پدر شکستي، تــو خــودت مي داني
رنگ معصوم نگاهت، به دلم مي ماند *** همه ي مــا به تو مديون و خــدا مي داند
سکوت سرد زمانم، مگر نمي داني؟///هميشه در فورانم، مگر نمي داني؟
هواي ساحل ذهنم چقدر طوفاني است///شروع فصل خزانم، مگر نمي داني؟
سلام به همه، شاعر اين شعر يادتونه؟ توي چرتيک 15 چاپ شده بود. آره، افشين هدايتي خدابيامرز بود. من که هنوز باورم نشده. دنيا رو ديديد؟ اين جوريه. بعضي مواقع از اين هم بدتره. درگذشت ناگهاني اين عزيز رو به همتون تسليت ميگم.
اي خدااااااااااااي بزرگ. اي کاش ما هم تا قبل از مرگ زنده باشيم و زندگي کنيم و به زيبايي زندگي ديگران کمک کنيم. افشين که رفت و به روي اين سياه بازار چشم خودش رو بست، روحش شاد. ولي به ياد اعضاي خانواده اش که مي افتم، ... (خدا بهشون صبر بده).