نامه ات رسيد به بدستم ..
برام نوشته بودي گذشته ها گذشته ...
نامتو تا که کردم گذاشتمش تو طاقچه ...
رفتم کنار شيشه نگاه کردم به باغچه ...
همسايه داشت تو باغچه نهال تازه مي کاشت ...
هوا رو بو کشيدم بوي غريبه اي داشت ...
نه سبزه مال من بودنه آسمون آبي...
دلم به گريه افتاد يه گرية حسابي ...
...گريه ي حسابي ....
...سکوت ...