نامه ات رسيد به بدستم ..
برام نوشته بودي گذشته ها گذشته ...
نامتو تا که کردم گذاشتمش تو طاقچه ...
رفتم کنار شيشه نگاه کردم به باغچه ...
همسايه داشت تو باغچه نهال تازه مي کاشت ...
هوا رو بو کشيدم بوي غريبه اي داشت ...
نه سبزه مال من بودنه آسمون آبي...
دلم به گريه افتاد يه گرية حسابي ...
...گريه ي حسابي ....
...سکوت ...
سلام بعداز مرگ افشين ديگه دوس ندارم بهتون سر بزنم بخدا الان دارم گريه ميکنم اخه شعر افشين رو ديدم .........
کاش من ميمردم
خداييش آدم تعجب مي کنه و سر شوق مياد که چنار اين همه شاعر خوب داره! تقريبا همه ي بيت ها قشنگ بودن و لذت بردم