شر گژشت يه شورنگي!
توي کوچه قد کشيدم ، توي گرد ُ دودُ سوزن با شب ُ دشنه گره خورد ، همه ي زندگي من
خشته ام اژ هرچي جنشه، اژ شورنگ و خون و شوژن با چه چيژايي گره خورد، روژاي ژندگي من!
جون هرچي بامرامه، رشيدم به شيم آخر دشتامو بگير تو دشتت، کمکم بکن برادر!
_ يک مهندش ماماني !_ آرژوم بوده هميشه نه کشي که بخت نحشش تو مبال نوشته مي شه!
کاشکي يک آدم لوتي، فکر آژادي من بود فکر اژ قفش پريدن، اژ قفش رها شدن بود!
توي جيبام پر جنشه، پر جنشايي که تارن پر جنشاي گروني که رقيبي هم ندارن!
روي شورتم هميشه، جاي ژخم شُرخ پنجه ش پنجه گربه کوچه، يه چيژي مثل شکنجه ش!
شده ام جوجه گربه، واقعا توي عژابم چي مي شد بشکنه روژي شورت ژشت نقابم؟!
شبا توي کوچه هشتم ، مهمون يه جور ژيافت همنشين گربه هاي اهل فتنه و خيانت!